در بخش اول مقاله دربارهی تفاوت بین سود تجاری یا حسابداری و سود اقتصادی صحبت کردیم. گفتیم که یک فعالیت زمانی دارای سود اقتصادی مثبت است که درآمد حاصل از آن بیش از مجموع هزینههای صریح و هزینههای ضمنی (هزینههای فرصتهای بیخطر از دست رفته) باشد. بخش اول مقاله با شرح و بسط بیشتری، این مسئله را بیان کرده است. پیشنهاد میکنیم قبل از مطالعهی ادامهی مطلب، یک نگاهی به بخش اول بیاندازید.
در یک بازار آزاد ایدهآل، در بلندمدت سود اقتصادی همهی فعالیتهای اقتصادی به سمت صفر میل میکند. دلیلاش این است که بازیگران اقتصادی تمایل دارند به سوی فعالیتهای اقتصادی با سود اقتصادی بیشتر جابهجا شوند و این مسئله افزایش عرضه نسبت به تقاضا را در بازار یک فعالیت جذاب نوعی به دنبال خواهد داشت. همین افزایش نسبی عرضه باعث کاهش سود و درنتیجه کاهش جذابیت بازار مورد نظر میشود. اما در دنیای واقعی، مشاهده میکنیم که بعضی فعالیتها سود اقتصادی قابل توجهی دارند، یا هر از گاهی پیدا میکنند. در این بخش از مقاله، به نظریههایی اشاره میکنیم که منجر به ایجاد فعالیتهایی با سود اقتصادی مثبت میشوند:
نظریهی اصطکاکی سود: همیشه اتفاقاتی در دنیای اقتصاد رخ میدهد که بازار را از وضعیت تعادلی خارج میکند، به بعضی از حوزهها رونق میدهد و بعضی دیگر را به رکود میکشاند. به عنوان مثال، ممکن است در یک دوره، تقاضای جهانی برای نفت افزایش پیدا کند. در نتیجه قیمت نفت خام افزایش پیدا میکند. شرکتهایی که از نفت خام به عنوان نهادهای ورودی تولید استفاده میکنند، با افزایش هزینهها و کاهش سود اقتصادی مواجه میشوند. از طرف دیگر شرکتهای که نفت خام استخراج و تصفیه میکنند و سپس میفروشند، درآمد و سود اقتصادیشان افزایش پیدا میکند. به این ترتیب، اتفاقات و شوکهای بازار یکی از عواملی است که توزیع ثروت را بین مردم تغییر میدهد و درآمد عدهای را زیاد و درآمد عدهای دیگر را کم میکند.
نظریهی انحصاری سود: حوزههایی از اقتصاد وجود دارد که در انحصار گروهی قرار گرفته است. این گروه میتواند دولت باشد یا مجموعهای محدود از شرکتهای خصوصی. گروه انحصارگر با توجه به قدرتی که دارد، از ورود رقبای جدید به بازار جلوگیری و سعی میکند همهی سهم بازار را در انحصار خود نگاه دارد. انحصارگران میتوانند با وضع استراتژیهای قیمتگذاری خاصی و با کنترل میزان حجم تولید محصولاتشان با توجه به وضعیت و تقاضای موجود در بازار، همیشه سود اقتصادی مثبتی به دست آورند.
نظریهی نوآوری سود: با پیشرفت تکنولوژی یا بهکارگیری روشهای نوین در تولید، بازاریابی، فروش، خدمات پس از فروش و ... میتوان محصول جدیدی به بازار عرضه نمود یا اینکه محصولی قدیمی را به صورتی جدید با مزیت رقابتی قابل توجه نسبت به محصول رقبا ارائه کرد. در چنین حالتی، در کوتاهمدت و تا زمانی که سایر رقبا از محصول ما تقلید کنند، میتوان سهم قابل توجهی از بازار را به دست آورد. اگر دنبالهای از نوآوریها به صورت هدفمند و با زمانبندی مشخص توسط یک شرکت صورت بگیرد، میتواند همیشه یک قدم از رقبا جلوتر باشد و سود اقتصادی خود را حفظ کند.
نظریهی خطرپذیری سود: بعضی فعالیتها مانند سپردهگذاری در بانک، خرید اوراق قرضه، و درآمد ثابت و تضمینشده در ازای شغل کارمندی، فاقد ریسک هستند. عموم مردم در اصطلاح اقتصادی ریسکگریز هستند و ترجیح میدهند درآمدی بیدردسر داشته باشند. فعالیتهایی هستند که بازدهی زیادی میتوانند داشته باشند. افرادی که خطرپذیر هستند و به این نوع فعالیتها ورود پیدا میکنند، اگر هوشمندانه و با آگاهی کافی عمل کنند میتوانند در بلندمدت به سود اقتصادی مثبت برسند.
چند پرسش!
1) جوانی که پدر ثروتمند و بانفوذی دارد، با صرف کمترین هزینه (اعم از هزینهی آموزش و ...)، در شرکت معتبری استخدام میشود و ماهانه شش میلیون تومان درآمد دارد و سود اقتصادی قابل توجهی را به دست میآورد. این جوان از کدام یک از نظریههای سود استفاده کرده است؟
2) آیا هر فعالیت اقتصادی فقط از یک نظریهی سود بهره میگیرد؟ کارآفرینان و یا بورسبازان از کدام نظریه یا نظریههای سود پیروی میکنند؟
3) فعالان عرصهی ساخت و ساز مسکن در ایران، ظرف چند سال گذشته متحمل ضررهای زیادی شدند. این ضررها با استفاده از کدام نظریه توجیه میشود؟
4) فردی را در نظر بگیرید که چندین سال تحصیل کرده و دورههای آموزشی و کاری متنوعی را گذرانده است. اکنون در سی سالگی، در حوزههای مهندسی کامپیوتر، فنآوری اطلاعات، مدیریت و زبانهای انگلیسی، اسپانیایی، عربی، و چینی تخصص دارد. یک شرکت بینالمللی در ایران، او را با حقوق ماهانهی سه میلیون تومان استخدام کرده است و پیشبینی میشود در سالهای آینده و با توجه به گزینههای کاری متعددی که پیش روی او قرار میگیرد، درآمد خیلی بالاتری هم داشته باشد. سود اقتصادی مثبت این فرد یادآور کدام یک از نظریههای سود است؟ آیا میتوان گفت که این فرد در بازار کار برای خودش یک مزیت رقابتی پایدار ایجاد کرده است؟ آیا میتوانید یک استراتژی دیگر برای تولید مزیت رقابتی شخصی در بازار کار برای جوانی ۱۸ ساله و بدون تجربه معرفی کنید؟
نظرهایتان را در میان بگذارید تا همه از دانش و تجربیات هم استفاده کنیم.